سلام
اینم یه شعر هست که حدود چند ماه پیش گفتم، امیدوارم خوشتون بیاد.
ای کاش باز این آسمان بر من ببارد بی امان
کردم گناهی در زمین، باران ببار، باران ببار
در سینه ام افتاده درد، قلبم شده یک تکه یخ
آخر چرا خشکیده ام، باران ببار، باران ببار
رفتم به شهر دیگری آخر شدم من در به در
آخر چرا گم گشته ام، باران ببار، باران ببار
بر هستی ام رنگ سیاه،پاشیده است این روزگار
چشمم بشور ای آسمان، باران ببار، باران ببار