۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه

‫درد ودرمان

من چنان برگم که خیسم میکنی

‫من چنان برفم که آبم میکنی

‫تو دل و جان و همه چیز منی

‫درد این بیمار درمان میکنی

صحرا