۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه

چرا از مرگ می ترسید ؟

چقدر فریدون مشیری مرگ رو خوب تعریف کرده تو این شعر، معمو لا از مرگ شنیدن آدمو میترسونه نمیدونم ولی چرا این شعرو خوندم اصلا این حس بهم دست نداد. حتی یه جورایی احساس آرامش کردم.

چرا از مرگ می ترسید ؟



چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

- مپندارید بوم ناامیدی باز ،

به بام خاطر من می کند پرواز ،

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است .

مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است –


مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی آرد ؟

مگر افیون افسون کار

نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد ؟

مگر این می پرستی ها و مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟

مگر دنبال آرامش نمی گردید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟


کجا آرامشی از مرگ خوش تر کس تواند دید ؟

می و افیون فریبی تیزبال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند ،

خماری جانگزا دارند .


نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید

خوش آن مستی که هشیاری نمی بیند !


چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

بهشت جاودان آنجاست .

جهان آنجا و جان آنجاست

گران خواب ابد ، در بستر گلبوی مرگ مهربان ، آنجاست !

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی ست .


همه ذرات هستی ، محو در رویای بی رنگ فراموشی ست .

نه فریادی ، نه آهنگی ، نه آوایی ،

نه دیروزی ، نه امروزی ، نه فردایی ،

زمان در خواب بی فرجام ،

خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند !


سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دوران که از آزادگی نام و نشانی نیست

در این دوران که هرجا ” هرکه را زر در ترازو ،

زور در بازوست “ جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند

درین غوغا فرو مانند و غوغاها برانگیزند .


سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

همه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟


فریدون مشیری


جمله های زیبا

زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ....آلبرت انيشتين//


جرج آلن: اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولاً با كلماتي كه ناگفته مي مانند، مي شكنند//


زرتشت: همه دوست دارند به بهشت بروند، اما كسي دوست ندارد بميرد. بهشت رفتن جرأت مردن ميخواهد.//


شريف ترين دلها دلي است که انديشه ي آزار کسان درآن نباشد.//


چارلي چاپلين: خوشبختي فاصله اين بدبختي است تا بدبختي ديگر.//


روزی روزگاری اهالی یه دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند، در روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یك پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان.//


چیزی را که دوست داری به دست آور وگر نه مجبوری چیزی را که به دست می آوری دوست داشته باشی.//


اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. (کورش کبير)//


شکسپير:عشق مثل آبه، مي توني تو دستات قايمش کني ولي يه روز دستاتو باز مي کني مي بيني همش چکيده بي اينکه بفهمي دستت پر ازخاطرست.//


زندگي مثل پياز است كه هر برگش را ورق بزني اشكتو در مي ياره.//


پيچ جاده، آخر راه نيست مگر اينكه تو نپيچي.//


لحظه هاراميگذرانديم تابه خوشبختي برسيم غافل ازاينكه خوشبختي درآن لحظه ها بود كه گذرانديم.//


اختلاف زن و مرد در اين است كه مردان هميشه آينده را مي نگرنند وزنان گذشته را بخاطر مي آورند.//


زن مخلوقي است كه عميق تر ميبيند و مرد مخلوقي است كه دورتر را ميبيند.//


عالم براي مرد يك قلب است و قلب براي زن عالمي است.//


زندگي تاس خوب آوردن نيست، تاس بد را خوب بازي کردنه.