۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

غریبه

خیلی سرم شلوغه، در گیر کارهای مهمی هستم ولی خدا بخواد تا دو یا سه هفته دیگه تمومه. اینم یه شعر جدید، امیدوارم اونا که سر میزنن بخونن و خوششون بیاد، نظر هم بدید بد نیست.

‫غریبه غم نخور من هم غریبم

‫تو تنها یی و من تنها ترینم

‫غریبه زخم هات قد یه دنیاست

‫ولی کو مرهمی برای زخمهات

‫غریبه دل بریدی از هیاهو

‫همش مستی و هی دم میزنی هو

‫غریبه میدونم دلت گرفته

‫تو فکر کوچهای عمر رفته

‫غریبه زندگی تا آخر همینه

‫همش درد، انتظار پشت شیشه

‫تو اوج غربتم باشه به یادت

‫غریبای دیگه هستن به یادت

۴ نظر:

ناشناس گفت...

az shere zibayat khili khosham omad khili be vagheiyat nazdike sheraye por ehsaci migi hamashon zibast az inke gharibe hastim gham delamo migire vali che mishe kard gharibeye aziz

صحرا گفت...

salam,mamnon ke sar mizani, to nayay delam migirhe

ناشناس گفت...

ghashango zibast...shad bashi.sarineh

ناشناس گفت...

Mamnoon,bade salha sar zadi ;)p