۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

من که میدانم

هیچ چیزی نباید می گفت

‫شاید که کسی گریه کند، دل برنجد که چرا میگویی

‫هیچ چیزی نباید که نوشت

‫شاید که کسی بر خواند، خشم اندازد که چرا میگویی

‫هیچ چیزی نباید فهمید

‫شاید به کسی بر بخورد که چرا فهمیدی

‫هیچ وقتی نباید که گریست

‫شاید که کسی شک بکند ، که تو هم دل داری

‫اینجور نشان باید میداد ، که همه چیز خوب و خوش است

‫روزگار آرام است، آسمان خوش رنگ است

‫باید اینگونه دیگران را بفریبم،

‫که خانه زندان و قفس نیست، گلها خوش بویند

‫چهره ا م خندان است، سینه ا م بی درد است

‫اما

‫من که در ا عماق خودم میدانم، دل من دیگر آن دل نیست

‫اما

‫من که در ا عماق خودم میدانم، سردی دست من از خاطر چیست.

صحرا

۵ نظر:

farzane گفت...

salam,in sheri ke gofti khili ghashange fekr mikonam harfe dele hamaro ye jorai mizani az in khat khili khosham omad man ke dar amaghe khodam midanam ,sardiye daste man az khatere chist be nazar mirese sheraye por manaee migi ,keep up the Good work

Virtual گفت...

mamnonn az hosne nazari ke dari, inshala ye seri chizaye jadid benevisam ve upload konam dar ayande nazdik

virtual گفت...

hala ke mikhay beri denver, in shera mano yade denver va denver naraftanaaaaam mindazeh.

ناشناس گفت...

in yeki booye shrabo shamo gerye mide

Sahra گفت...

are gerye kon gerye gashangeh, gerye darmone dele tange