۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

بیا

کُجایی که بی تو خشکترین دریاهام
کُجایی که بی تو بی رنگترین آسمانهام
تو ای گرمی دستهای من و آرامش چشمهای بی تابم
تو ای تمام خاطرهایت نوازش گر چهرِه ماتم
تو ای لهیب عشقت شعله شعله سوخت جانم را
بیا و چشم در چشم ببوس لبهایم
بیا و ببین که چقدر بی تو تنهایی
گرفته سرا پای ِامروز و فردایم
بیا و سر به سینه ام بگذار تا دلم گوید
ز درد دوری و انتظار فرجامم
بیا که دل از دست و نور از چشمم رفت
بیا و رهایم کن ای طبیب غمهایم


هیچ نظری موجود نیست: