امروز با یه عده از دوستان حرف میزدیم، راجب ایران و قیمت خونه و اینجور چیزا.مخم سوت کشید از حرفایی که میگن ،اخه با این وضع مگه میشه برگشت ایران.
بیام ایران هشتم گیر نهم خواهد بود از طرف دیگه همه میگن طرف خیر سرش چند سال خارج بده ، دب دبه و کب کبی داره ، اما کی از پس این قیمت خونها بر میاد اونم با ان حقوقهای کزایی .خداییش بد جور موندم چیکار کنم، فکر کنم باید به تور جدی راجب اینکه یه جوری خودمو اینجا موندگار کنم فکر کنم.
چقدر بد آدم سر اینجور چیزا خودشو اسیر کنه. ای بگم چی به آن کسایی که این سختیها و دوریها رو به ما تحمیل میکنن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر